این مطلب برا اونایی هست که وقت اضافه دارند ...
آیا شما هم به این فکر میکنید که کاش زمان بیشتری برای انجام کارهایتان داشتید؟
آیا به این فکر میکنید که کاش میتوانستید وقت خود را به کارهای مفیدتری بپردازید؟
آیا شما هم با کمبود وقت شدید درگیر هستید؟
مدیریت زمان عنوان مهارتی است که به شما کمک میکند تمام کارهای خود را سر وقت و به موقع انجام دهید و هیچ گاه دچار کمبود زمان نشوید.
اما به دست آوردن این مهارت که فکر میکنم تک تک ما به شدت دنبال آن هستیم خیلی ساده نیست.
اگر با دیدن تیتر چشمهایتان برق زد خوشحال باشید.
در ادامه ۱۱ قانون طلایی مدیریت زمان را که برگرفته از این یک فوقالعاده است با هم مرور خواهیم کرد.
1- باور داشته باشید مدیریت زمان یک افسانه است!
خوب این خیلی عنوان خوبی برای اولین قانون یک مقاله درباره مدیریت زمان نیست. اما شما که نمیخواهید خود را گول بزنید؟
برای شروع باید باور داشته باشید شما به هیچ عنوان نمیتوانید مدیریت زمان داشته باشید!
در واقع یک روز فقط و فقط ۲۴ ساعت است و این ۲۴ ساعت هم خواه ناخواه میگذرد. شما به جای تلاش برای مدیریت زمان، باید «خودتان را مدیریت کنید» برای انجام به موقع کارها. این راز بسیار مهم شما را وادار میکند به شخصیت خودتان دقیقتر بشوید.
2- به دنبال جاهایی بگردید که زمان را تلف میکنید.
اولین قدم این است که به دنبال سارقین زمان بگردید. ببینید کجا وقتتان به صورت نادرست هدر میرود و شما نمیتوانید از آن زمانها استفاده مناسبی در جهت بهرهوری ببرید.
خیلی وبگردی الکی میکنید؟ همیشه تلفن میسوزانید؟ به خداوندگار SMS تبدیل شدید؟ برای وقتگذاری کارتونهایی مانند فوتبالیست ها را هم نگاه میکنید؟! همیشه کارهای پایان ترم تان جلوی چشم تان هست ولی فکرتان جای دیگری است ؟
انتظار هم دارید وقت کم نیاورید؟
بحث طولانی میشود، برای همین توضیح روشهای محاسبه وقت مصرفی برای کارهای روزمره را به نوشتههای بعدی موکول میکنیم.
3 - برای تلاشهایتان برای مدیریت زمان هدف بگذارید.
یادآوری میکنم ، توجه مدیریت زمان روی تغییر رفتارهای شماست و نه تغییر زمان [گام شماره یک] .
یکی از بهترین جاها برای شروع این تغییر رفتار تلاش برای حذف جاهایی است که وقت شما الکی تلف میشود [گام شماره دو[ .
برای مثال یک هفته سعی کنید یک هدفی بگذارید و حتما هم انجامش بدهید. نگاه نکردن سریال مختارنامه که سخت نیست! هدف میتواند نزدن SMS برای یک هفته باشد .
4 - برنامههای مدیریت زمانتان را اجرایی و گسترده کنید.
این شاید یک جورهایی با گام شماره سه از یک رده باشند .
شما توانستید یک هدف را برای یک مدت محدود تنظیم کنید و به آن عمل کنید. در این گام شما باید یک کمی به خودتان فشار بیاورید . نترسید به ذخایر چربی شما آسیبی وارد نمیشود !
شما کمکم باید این زمانهای محدود را افزایش بدهید و در عین حال تعداد اهداف را هم زیاد کنید . برای مثال در این هفته فقط سه SMS بزنید. نه برنامههای وقتگیر و بعضا وقت تلفکن تلویزیون را نگاه کنید. نه وبگردی بیهوده کنید . نه وبلاگ شخصی تان را به روز کنید و نه …
طبیعتاً وقتی قدم سوم را با موفقیت برداشتید با کمی تلاش این قسمت را هم میتوانید پشت سر بگذارید. هر چند شاید خیلی ساده به نظر نرسد!
5- از ابزارهای مدیریت زمان استفاده کنید.
خوب بدیهی است که حتی یک برگ کاغذ هم میتواند ابزار مدیریت زمان باشد ، اگر شما کارهایتان را مرتب و منظم روی آن بنویسید و تحلیل کنید . در حقیقت قسمت مهم کار هم همین جاست.
چه نرم افزارهای بسیار پیشرفته و چه Outlook ساده همه میتوانند شما را در رسیدن به مقصودتان کمک کنند .
مهم این است که شما خودتان بتوانید به نوبه خودتان کمک کنید . با استفاده از ابزارهای زیادی که وجود دارد زمان بندی روزانه خودتان را بنویسید و کلاهتان را قاضی کنید ببینید کجای کار را اشتباه کردید و کجاها را هم درست رفتید .
پشت گوش نیندازید خیلی زود عیب و ایرادهای کارتان را متوجه میشوید .
6- بیرحمانه اولویت بندی کنید.
ممکن است شما ۱۰ تا کار داشته باشید. آیا شما انسانی هستید که بتوانید در یک لحظه هر ۱۰ کار را انجام دهید؟
اگر میتوانید انسان نیستید .
فرشتهای ، چیزی هستید احتمالاً !
کارهایتان را اولویتبندی کنید. مسلماً به کارهایی برمیخورید که سریعتر باید انجام شوند یا کارهایی که اگر عقب بیافتند ضرر بیشتری را به شما تحمیل میکنند .
یادتان باشد اگر اشتباه اولویتبندی کنید ضرر میکنید پس برای جلوگیری از آسیبهای زمانی هم که شده است بیرحم و خشن باشید.
7- «به دیگران محول کردن» را یاد بگیرید.
این مورد بیشتر برای بیزینس و مدیریت تجاری کاربرد دارد ...
اما میشود به زندگی شخصی هم تعمیمش داد. مهم نیست کارتان چقدر کوچک است؟ یا بزرگ است . این بحثش کلاً جداست!
شما مسئول کارهایتان هستید و نه کسی که بخواهد همه فن حریفی خود را به رخ دیگران بکشد. سعی کنید یاد بگیرید چطور بار کارها را میان افرادی که اطرافتان هستند ، تقسیم کنید.
Decide To Delegate یک منبع انگلیسی خوب برای آشنایی با مبانی تقسیم کار به این سبک است.
گفتم این راهکار شاید خیلی به درد دانشجوی آخر ترم نخورد . ولی به اندازه ای که تدارکات کارتان را بتوانید به دیگران محول کنید کاربرد دارد .
8- یک برنامه روزمره تنظیم کنیم.
یک برنامه روزمره برای خودتان درست کنید. برای مثال فکر کنید صبح که بیدار شدید کار شماره یک را بکنید .
سپس کار شما دو را بکنید و …
در آخر هم یک برنامه جمعبندی داشته باشید .]گام شماره پنج [.
در مواقع پیدایش بحرانهای زمانی ، مثل تلفن بی موقع و مهمان ناخوانده و ... اگر بتوانید هر چه بیشتر به برنامه روزمره خود وفادار بمانید، کمتر دچار مشکل میشوید. حالا شما کمکم به یک مدیر زمان موفق تبدیل میشوید.
9- عادت بدهید به قرار دادن زمانهای محدودی در میانه فعالیتها
خودتان را عادت بدهید بین کارهایی که میکنید یک زمان محدود هم در نظر بگیرید برای یک سری کارهای خاص. بگذارید مثال بزنم.
شما نمیتوانید کل روز را به بستن شیت های درسی یا ارائه مطالعات تان بگذرانید. ولی میتوانید بین فعالیتهایتان زمان کوتاه ۱۵ دقیقهای به پاسخ دادن به پیامک ها یا چک کردن ایمیل هایتان اختصاص بدهید.
همان ۱۵ دقیقه هم باید اصولی پاسخ داد و بیجهت زمان را کش نداد!
10- مطمئن بشوید همه چیز مرتب و منظم است.
از کودکی همیشه به ما یاد دادهاند که هر چیز را که بر میدارید سر جای خود بگذارید .
یا همه چیز را در جای مناسب خود قرار دهید .
اما ما وقتی کمی مشغولیت پیدا میکنیم ؛ دیگر این دو اصل را فراموش میکنیم .
برای مثال همیشه به دنبال فایلها در کامپیوتر خود میگردیم در حالی که اگر یک بار آنها را در کامپیوتر مرتب کرده بودیم و نظم بخشیده بودیم ، دیگر هر بار این همه دچار اتلاف وقت نبودیم.
همین را تعمیم بدهید به چیزهای دیگر در محیط کار .
نظم و ترتیب بزرگترین عامل در جلوگیری از سرقت وقت شما توسط خودتان است .
به اطرافیان تان یاد دهید چگونه با نظم در بهینهسازی وقت کل سیستم یاریگر باشند. البته اولین آن ها خودتان هستید .
11- وقتتان را طوری تنظیم کنید که اسیر انتظار نشوید.
شما میتوانید به مطب دندان پزشک تان بروید و منتظر بمانید تا وقت ویزیتتان برسد . اما راستش را بخواهید شما اصلاً نیازی ندارید بروید آنجا و با انگشتهایتان بازی کنید یا مجلاتی بخوانید که تاریخشان حداقل برای سال ۸۵ است.
با موبایل یا PDA یک لیست از کارهایی که باید بکنید درست کنید.
برای یک دانشجوی معماری این میتواند آماده سازی یا تهیه وسایل کار ، کنترل موارد تحویل کار ، جمع بندی شیت ها یا کارهایی از این دست باشد که بعضاً بسیار وقتگیر هم هست.
حالا خیلی راحتتر هستید که طوری برنامهریزی کنید ، در صف یا انتظار نایستید . یا حداقل از قبل بتوانید پیشبینی درستی از شرایط پیش رو داشته باشید.
تکنولوژی می تواند به کمک شما آید.
دیگر شما هستید که باید تلاش کنید این ۱۱ گام را به ترتیب در زندگی پیاده کنید و تاثیرات شگفتانگیز آن را در طولانی مدت ببینید.
زمان را مدیریت نکنید. خودتان را مدیریت کنید ای اربابان ثانیهها !!!
از این به بعد فعلاً لزومی به خواندن ندارد .
ولی اگر فرصت 15 دقیقه ای تان هنوز تمام نشده ...
می توانید ادامه بدهید !!!
مدیریت زمان
زمان از جمله نعمتهای گرانبهایی است که نیازمند برنامه ریزی دقیق میباشد . این امر ملاحظاتی را میطلبد و افرادی که قصد دارند وقت خود را برای انجام امور متنوع زندگی سازماندهی کنند، باید به چند نکته اساسی توجه نمایند :
۱. توجه به مفهوم فراطلایی زمان
۲. از بین بردن عوامل مخرب زمان
۳. تقسیم بندی و تفکیک زمان
۴. هدف گذاری امور زندگی
۵. سازماندهی فعالیتها و برنامههای زندگی
۶. عزم و اراده برای اجرای برنامهها
نکته حائز اهمیت اینکه ، هر یک از موارد فوق ، مکمل مورد قبلی بوده و توجه به یک مرحله و غافل ماندن از مراحل بعدی ، نمیتواند فرد را به موفقیت در عرصههای زندگی برساند. بنابراین ضروری است که تمامی مراحل گفته شده به صورت سلسله مراتب به اجرا درآید تا نتیجه نهایی و مطلوب حاصل گردد. برای هر فردی در همه عرصههای زندگی وقت ارزشی فراطلایی دارد. ارزش گذاردن بر ثانیههای زندگی ، زیربناییترین قدم در راه کنترل و مدیریت زمان به شمار میآید و این به معنای حساسیت داشتن به زمان است. برای مشخص شدن این موضوع که ارزش وقت ، توسط شما درک میشود یا نه، به این سوال پاسخ دهید که آیا برای وقت و زمان خود واقعا ارزش قائل هستید یا نه؟ و دلایل آنرا برای خود مشخص کنید.
برای پاسخ دهی به این سوال ، لازم نیست ایدهآل پروری کنید، بلکه واقعیتهای روزانه را که با آنها مواجهید، در نظر بگیرید و یادداشت کنید تا به یک خودشناسی اولیه نائل شوید. نکته اینکه قبل از وارد شدن به حیطه برنامه ریزی امور زندگی ، ابتدا باید خصوصیات وقت و زمان را بشناسید که در این راستا میتوان گفت وقت یک پدیده شخصی است و تنها شما مصرف کننده آن به شمار میآئید، بنابراین هیچ کس نمیتواند به جای فرد دیگری از وقت او استفاده کند. از طرف دیگر ، وقت قرض دادنی و ذخیره کردنی نیست و افراد بطور یکسان از آن بهرهمند هستند. بنابراین تنها راه برخورد با وقت ، استفاده درست از آن است. روی هم رفته میتوان گفت که وقت غیر قابل تغییر است، لذا نه طولانی میشود و نه کوتاه.
عوامل مخرب زمان
وقت با انواعی از عوامل مخرب روبروست . که در این میان ، عادتهای غلط فرد ، مهمترین عامل مخرب زمان به شمار میآید. تجربه نشان داده است که با کنترل چند نوع از عوامل مخرب ، میتوان سایر آفتها را نیز محدود کرد. برای شناسایی عوامل تخریبی زمان ، بایستی به بررسی و مطالعه منشها و روشهای خود پرداخت و آفات موجود را شناسایی کرد.
1- برای شناسایی آفتهای وقت ، بررسی عملکرد روزانه یکی از راههای مناسب به شمار میآید . که در این راستا ، فرد میتواند با یادداشت عملکرد روزانه خود و تجزیه و تحلیل آن در طول روزها ، هفتهها و ماهها ، اشکالات موجود را دریابد. چنانکه گفته شد، شناسایی آفتهای تخریبی زمان ، یک گام اساسی در راه مبارزه به شمار میآید و نکته اینکه ، شناسایی این عوامل ، برخی راه حلهای مناسب را نیز روشن خواهد کرد.
2- برای مبارزه با آفتهای مربوط به خلق و خوی افراد که زمان را تلف میکنند، بهترین راه ، برقراری یک انضباط شخصی مستمر است که موجب بروز تغییرات تدریجی در این راه میگردد. از آنجا که عادتهای نامناسب به صورت تدریجی شکل میگیرند و موجب تخریب زمان میگردند، لذا تغییر این عادات نیز در طول زمان میسر خواهد بود، بر این اساس ، بایستی سرلوحه کار در شناسایی و از بین بردن عوامل مخرب زمان باشد.
راهکارهای مدیریت زمان
نکته دیگر در راستای مدیریت زمان ، این است که فرد بایستی ارزش زمان را درک کند و اجزای زمان را به خوبی بشناسد. به دنبال شناسایی زمان به راهبردهای عملیتر دست بزند که در این میان ، موارد زیر حائز اهمیت میباشند:
1- تقسیم بندی و تفکیک زمان
2- اولویت بندی امور زندگی
3- بهبود زمان و مدت بهره برداری از وقت
در راستای تقسیم بندی و تفکیک زمان ، یک فرد بایستی اوقات مربوط به یک روز ، یک هفته و یک ماه را بطور واضح مشخص کند. مشخص شدن این اوقات موجب بوجود آمدن وقت اضافی برای فرد خواهد شد. در نخستین گام در تقسیم بندی زمان ، باید مشخص شود که فرد در یک هفته چند ساعت مطالعه ، خواب ، رفت و آمد ، نظافت شخصی ، صرف غذا و اوقات فراغت دارد و در همین راستا فرد بایستی برای انجام کارهای مورد نظر در یک روز ، یک هفته ، یک ماه ، سه ماه و شش ماه ، یک قاعده و معیار زمانی مشخصی داشته باشد. بنابراین هدف از تفکیک اوقات این است که بدانیم، بطور کلی اوقات شما چگونه صرف میشود و از چه قسمتهایی میتوان کاست و برای آن ، برنامههای دیگری جایگزین کرد.
بطور مثال ، فرض کنید که قصد دارید در رقابتهای فشرده آزمون کارشناسی ارشد شرکت کنید، باید از هم اکنون ، زمان را تحت نظارت خود در آورید و بدانید که زمان یک سرمایه نامرئی است. باید بدانید که وقت روزانه ، هفتگی و ماهانه خود را چگونه میگذرانید و برای موفقیت در آزمون کارشناسی ارشد ، چگونه باید آنرا تقسیم بندی کنید. بسیاری از افراد برای موفقیت در آزمونهای مختلف ، هزینههای فراوانی را متحمل میشوند، ولی به یک اصل مهم یعنی مدیریت زمان آزمون توجه نمیکنند. از طرفی ، بعضی افراد برنامه ریزی هم میکنند، پس برنامه ریزی آنان منطبق با استانداردهای علمی نیست و چه بسا ، یکی از علل مهم شکستشان در آزمون ، همین امر میباشد.
خود شما که در حال مطالعه این مفاهیم هستید، چقدر از زمان و سرمایه وجودی خود اطلاع دارید؟ برای اینکه به این امر واقف شوید، بدون درنگ به این سوالات پاسخ دهید، البته سعی نکنید که محاسبه کنید:
۱. یک هفته چند ساعت است؟
۲. در یک هفته چند ساعت خواب طبیعی دارید؟
۳. در یک هفته چند ساعت رفت و آمد میکنید؟
۴. در یک هفته چند ساعت صرف غذا خوردن میکنید؟
۵. در یک هفته چند ساعت اوقات فراغت دارید؟
۶. در یک هفته چند ساعت مطالعه میکنید؟
۷. در یک هفته چند ساعت به نظافت شخصی اختصاص میدهید؟
نحوه برنامه ریزی و مدیریت جهت رسیدن به اهداف
آیا در شگفتید که چقدر روزها و ماه ها زود می گذرند؟ از انبوه کارهایی که باید انجام دهید و مقدار کمی که تا به حال به پایان رسانده اید، مضطرب و وحشتزده هستید؟ نگران نباشید، تنها نیستید، همه وضعیتی مشابه شما دارند. ما در دنیایی بسیار شلوغ و پرمشغله زندگی می کنیم که زمان ، اولویتها و انرژیمان در چالش به سر میبرند. واقعیت این است که زمان به اندازه کافی برای همه چیز وجود ندارد و برای انجام همه کارهای هم انرژی کافی نداریم. همه شما مطمئناً زمانی در طول زندگیتان فکر کرده اید که چه می شد خدا هفته را ۸ روز یا روز را ۳۰ ساعت می آفرید. به نظر خوب است اما اگر آنطور هم بود، ما آن زمان اضافی را هم جذب می کردیم و باز در هم نقطه بودیم.
۵ قدم وجود دارد که با مدیریت زمان و به موقع انجام دادن هر کار، میتوانیم به موفقیت بیشتری دست پیدا کنیم.
۱. ارزیابی: واقعاً چه می خواهیم؟ در چه جهتی رو به حرکتیم؟ الان چه می کنیم؟
۲. واقعی شدن: چه چیز واقعاً اهمیت دارد و روی اهداف طولانی مدت ما اثر می گذارد و بیشتر آن را پشتیبانی می کند؟ چه چیزهایی فاقد اهمیت هستند؟ چه چیز حواس و تمرکز من را بر هم می زند؟
۳. برنامه: برای رسیدن به اهدافم چه کار باید بکنم؟ قدم های اصلی برای رسیدن به اهداف کدام ها هستند؟ چطور باید اینکار را انجام دهم؟ چه برنامه یا استراتژی من را متمرکز می کند؟
۴. تمرکز: برای رسیدن به این اهداف، باید چه کسی باشید و از چه ساختارهایی پیروی کنید؟
۵. کنترل/ارزیابی: آیا کارهای کوچک و پیش پا افتاده انجام می دهم؟ آیا وقتم را هدر می دهم؟ چه چیز کار میکند/ چه چیز کار نمی کند؟ چطور می توانم کارهایی که انجام می دهم را موثرتر کنم؟
برنامه با ایده هایی که در فکر ماست شروع می شود؛ ما دوست داریم کاری را انجام دهیم یا چیزی را داشته باشیم. کلید موفقیت این ایده، داشتن برنامه است. معمولاً ما برای رسیدن به اهدافمان هیچ برنامه ای نداریم و مراحل عملی برای آن در نظر نمی گیریم. اما برای دست یافتن به آنچه می خواهیم باید اقدامات عملی آن را بررسی کرده و برنامه ریزی کنیم.
بعضی وقت ها بعضی ها شروع به برنامه ریزی می کنند و بعد که می بینند برای رسیدن به هدفشان چقدر باید تلاش کنند و چه کارهایی را باید انجام دهند، دلسرد می شوند. بیشتر وقت ها اهداف ما برایمان فقط به شکل رویا باقی می ماند، چون نمی توانیم آنها را به مرحله عمل درآوریم. برای ایجاد یک برنامه از ابتدا تا انتهای کار، نیاز به نکات مدیریتی است. برای طرح ریزی این برنامه باید ببینید چقدر زمان، انرژی، منابع و شوق دارید. بعد باید ببینید که رسیدن به این هدف به چه مدت زمان نیاز دارد. معمولاً افراد عادت دارند زمان لازم برای آن کار را کم در نظر بگیرند به همین دلیل هیچوقت موفق نمی شوند. یادتان باشد، اگر می خواهید چیزی به برنامه تان اضافه کنید، باید "نه" گفتن به کارهای دیگر را هم یاد بگیرید تا بتوانید برای هدف مورد نظرتان جا باز کنید.
قدم اول: ارزیابی
معمولاً آن را واقعیت تلقی می کنیم و صادقانه می خواهیم به این اهداف دست پیدا کنیم. می دانیم که رسیدن به این اهداف چه تغییر شگرفی در زندگیمان ایجاد می کند، به همین خاطر می خواهیم به آنها دست پیدا کنیم.
درصد خیلی کمی از افراد هستند که این سوالات را ارزیابی می کنند، "در چه جهتی رو به حرکتم؟"، "برای رسیدن به جایی که می خواهم چه باید بکنم؟" ارزیابی ابزاری است که به ما این امکان را می دهد ببینیم کجا ایستاده ایم، تصمیم بگیریم که به کجا می خواهیم برویم. اگر دورنگر نباشیم، نسبت به موقعیت های کنونی واکنش میدهیم. "می خواهم پول بیشتری در بیاورم، می خواهم وزنم را پایین بیاورم، باید فلان معامله را انجام بدهم." این باعث می شود بدون داشتن هدف و تمرکز، در زندگی سرگردان شویم. باید ابتدا زمان حال را ارزیابی کنیم و بعد آینده را ارزیابی کنیم و ببینیم برای رسیدن به آنجا چه باید بکنیم.
قدم دوم: واقعی شدن
پس از این باید واقعی شویم. آیا این با جهتی که رو به سوی آن دارید، با اهداف طولانی مدتتان در زندگی، سازگار است؟ اینکار چه چیز عایدتان می کند؟ چه قیمتی را باید بپردازید (با در نظر گرفتن زمان، پول، انرژی، احساسی و …)؟ آیا می توانید چنین قیمتی را بپردازید؟ اگر واقعاً چنین چیزی را می خواهید، چه چیز اهمیت دارد؟ در راه رسیدن به آن، چه مسائلی فکرتان را منحرف می کند؟
نکات کلیدی را تشخیص دهید:
ببینید واقعاً رو به چه جهتی دارید و چه چیز شما را به آنجا می رساند.
ببینید برای رسیدن به آن هدف واقعاً چه باید بکنید و آنها را یادداشت کنید.
ببینید برای رسیدن به آنجا به چه کارهای دیگری باید "نه" بگویید. ۳ کاری را انتخاب کنید که دیگر نباید انجام دهید. ببینید رسیدن به این هدف چه قیمتی دارد و بنویسید چطور می توانید آن قیمت را پرداخت کنید.
۵ مورد از مسائلی که فکر شما را در راه رسیدن به آن هدف منحرف می کند، شناسایی کنید.
قدم سوم: برنامه
در مرحله بعد باید برای رسیدن به هدفی که میخواهید، برنامه بریزید. از نکات کلیدی که در قسمت قبل عنوان شد استفاده کنید و ایده های دیگری را که فکر می کنید برای رسیدن به آن هدف به آن نیاز دارید را به آن لیست اضافه کنید. چه اقدامات عملی باید پیش گیرید. یک دقیقه صبر کنید و در ذهنتان روی اهداف طولانی مدتتان تمرکز کنید. همه چیز را به کاملترین شکل تجسم کنید. چه می بینید؟ چه می کنید؟ اعمال و رفتار خود را چطور می بینید؟ حالا دوباره در ذهنتان به عقب برگردید و ببینید برای رسیدن به آنجا چه کرده اید.
قدم چهارم: تمرکز
حالا که نقشه تان را هن طرح ریزی کردید، ببینید برای انجام آن به چه کسانی نیاز دارید؟ دوباره به تجسم فکریتان برگردید و ببینید طی آن پروژه چه دیدگاه ها و نظراتی داشتید؟ چطور آن کار را انجام دادید؟ چه برنامه یا استراتژی شما را روی کار متمرکز کرد؟ یکی از بزرگترین اشتباهاتی که اکثر مردم مرتکب می شوند این است که وقتی نقشه شان کامل می شود، دوباره مشغول کار و درگیری های زندگیشان می شوند و برنامه شان را به کلی فراموش می کنند. وقتی برنامه تان را تنظیم می کردید، نگاهتان به تصویر بزرگ بود. وقتی مشغول درگیری های زندگی هستید، نمی توانید ببینید که پیش رویتان چیست، مگر اینکه برنامه و نقشه تان را به خوبی دنبال کنید.
قدم پنجم: کنترل
هر از گاهی به عقب برگردید و کارتان را ارزیابی کنید. به قدم اول برگردید. چه می کنید؟ چه چیز خوب کار می کند و کجای کارتان می لنگد؟ آیا به خوبی نقشه تان را دنبال میکنید؟ بهترین اصلاحات لازم را اعمال کنید. هدف طولانی مدتتان را همیشه در ذهن داشته باشید و مداوم کنترل کنید که اهداف کوتاه مدتتان با هدف طولانی مدتتان یکی باشد. رفتارتان را ارزیابی کنید. رسیدن به اهداف بزرگ کار بسیار دشواری است. اول نقشه بکشید و تمرکزتان را روی اهداف کوتاه مدتی بگذارید که شما را در رسیدن به هدف اصلیتان کمک کند.
خط آخر
چالش اصلی حفظ نظم، تمرکز و ترتیب در این استراتژی هاست. هدف اصلی و بلند مدتتان را تشخیص دهید، واقعگرا باشید، نقشه بکشید، ساختارهایی برای حفظ تمرکز فکریتان ایجاد کنید و کارتان را کنترل کنید. برای برنامه تان زمان بگذارید و روند کارتان را مداوم کنید. اگر واقعاً در این اهداف جدی هستید، همین امروز دست به کار شوید. برای رسیدن به موفقیت از متخصصین ویژه هم می توانید کمک بگیرید. باید محیط مناسب را برای فعالیت خود آماده کنید. با این اقدامات است که می توانید به موفقیت دست پیدا کنید! پس عجله کنید.