لند آرت؛ (زبانی نو در لنداسكیپ)

تمایل به علوم طبیعی در زبانهای غیر گفتاری در حال گسترش است. یكی از پیامدهای اساسی عصر ما رابطه مختل شدة بشر با طبیعت و تهدید جهانی تعادل اكولوژیكی است و جامعه ما كماكان به دنبال راه حلی تكنولوژیك برای حل بحران ناشی از همین تكنولوژی است.!

LandScape3.IR_Land Art_مهندسي فضاي سبز

در چند سال اخیر رویكرد این پیامد در خواستهایی در جهت طراحی مناسب در فضای عمومی را در پی داشته است. هدف، گسترش بحث در مورد مفهوم تغییر یافته طبیعت و كمك به ارتقای ژرف‌اندیشی است. معماری لنداسكیپ مانند هنر باغسازی كه از مهمترین فرمهای هنر بود، خواستاران فراوانی یافته است. حدود صد سال است كه ویژگی زیبایي‌شناسی در معماری لنداسكیپ به جهت رعایت مسایل اكولوژیكی، اجتماعی و عملكردی، تضعیف شده ‌است. عقب‌نشینی به سمت ابزار عملكردی خالص جهت منظرسازی به عنوان شكل معاصر ارتباط، زبانی بین بشر و طبیعت پذیرفته نیست، بلكه جستجوی راهی خارج از این بحران و رد برخورد تكنولوژی خالص با طبیعت منجر به باز پس‌گیری هنر به عنوان ابزار منحصر به فرد ارتباط غیر زبانی شده است. امروزه معماری لنداسكیپ در جستجوی زبانی همخوان با زمان است. موضوع آن ایجاد یك همكاری قوی و سالم برای ارتباط بین بشر و طبیعت مي‌باشد.

لندآرت در تلاش برای باز پس‌گیری طبیعت به عنوان فضایی كه اجازه درك حسی را مي‌دهد و در آن ارتباط بشر و محیط دوباره میسر مي‌شود، در واقع پاسخی است به پرسشهایی پیرامون چگونگی توسعه زبانی نو در لنداسكیپ. در حقیقت در این حیطه، لندآرت به كلمه‌ای مورد پسند تبدیل شده است.

LandScape3.IR_Land Art_مهندسي فضاي سبز

تجارب لندآرت(Land art) جنبشی ویژه در تاریخ هنر است كه اغلب با عنوان works Earth مطرح مي‌شود. این جنبش در اواخر 1960 در ایالات متحده آمریكا آغاز شد، جنبشی مبنی بر اینكه هنر چگونه خلق مي‌شود و درك مي‌گردد. لندآرت، ارتباط مستقیم با محیط طبیعی و مصالح طبیعی دارد. مصالحی اعم از سنگ، چوب، خاك و نظایر آن، اغلب مورد استفاده قرار مي‌گیرند. هنرمندانی چونChristo، Walter De Maria، Michael Heizer،Nancy Holt ،Robert Morris،Robert smithson و جمعی دیگر جزو پیشگامان لندآرت هستند. لندآرت ارائه‌ای جامع از كار این هنرمندان بزرگ و تحلیلهایی گرانبها از این شكل از هنر بنیادین است. معادل این كارها خود زمین است. زمینی كه دستكاری میشود، شخم زده مي‌شود، كنده مي‌شود، شمع زده مي‌شود، تراز مي‌شود، هموار مي‌شود و بریده مي‌شود. با این وجود این پروژه‌ها زمین را با حس بزرگی مي‌آمیزند. در واقع تلاشی در جهت ارتباط با زمین و آغاز فرایند گفتگو با محیط می باشند. این پروژه‌ها در قالب ترسیمات و عكسها به تعداد فراوان ارائه مي‌گردند (شامل ویوهای هوایی كه اجازه مي‌دهند كارها از طریق پرسپكتیوهای چندگانه دیده شوند).

زمین صاعقه ( Lightuing field) دی ماریا، حصار فرار(running fence) كریستو، منفی مضاعف(double negative) مایل هیزر، اسكلة حلزونی(Spiral Jetty) رابرت اسمیتسون، برج رودن كراتر(Roden crater) جیمز تارل، تونلهای خورشید (Sun tunnels) نانسی هالت، از كارهای معروف در لندآرت مي‌باشند.

طبیعت متریالی برای هنر:

LandScape3.IR_Land Art_مهندسي فضاي سبز

متریال واسطه ای است كه پیام نمادین و فیگوراتیو كار متاثر از آن است. در حیطه هنری متریال نه تنها به اشیای قابل انعطاف، بلكه به عنوان وسیله‌ای جهت انتقال مفاهیم اساسی و تاریخ و اسطوره اطلاق مي‌شود. «خداوند زمین را به ما عطا كرده و ما نسبت به آن بي‌اعتناییم»(والتردماریا). بیش از 30 سال از زمانی كه مروج لندآرت والتردماریا علاقه ویژه خود را نسبت به متریالهای دور ریختنی (متریالهایی كه هنر پیشتر آنها را به عنوان دور انداختنی كنار گذاشته بود) ابراز داشت مي‌گذرد. او به كیفیت منحصر به فرد و جذبه زیباشناسی ویژه زمین به عنوان یك واسطه پی برد. نمومه بارز این مطلب در پروژه “Munich earthroom” در 1968 دیده مي‌شود. او در این پروژه اتاقی به مساحت 72 مترمربع در گالری هنری «فردریش مونیخ» را با 50 متر مكعب خاك پر كرد. سكوت، رطوبت قابل لمس و بوی زمین تمام فضای اتاق را در بر گرفته بود و بازدیدكننده در انتظار به نمایش گذاردن اشیای هنری در یك مسیر بود. اهمیت ویژه توسعه لندآرت در حجم وسیع پروژه‌های “earth works” كه اكثرا خارج از فضای موزه و گالری اجرا مي‌شدند نمایان مي‌شود. نمونه‌های موفق آن شامل «صلح لاس و گاس» والتردماریا و «منفی مضاعف» اثر مایكل هیرز مي‌باشد. شیارهای دماریا (صلح لاس و گاس) در صحرای «تولا» یادآور اولین ردپاهای بشر در تلاش برای پا گذاشتن به سیاره‌ای است كه پیشتر كسی به آن پا نگذاشته بود. هنرمند انگلیسی، ریچارد لانگ كه امروزه جزو یكی از مروجان مشهور هنر لنداسكیپ در اروپا است در سال 1968 با مداخله هوشیارانه خود در لنداسكیپ توجه جامعه هنری را به سوی خود جلب كرد. طرحهای آزاد او تضاد اولیه تمامی مداخلات دیدنی در زمین را جلوه گر ساخت. ریچارد لانگ اساسا راه رفتن در مسیر مناطق بیابانی را به عنوان تعهدی میانجیگرانه كه با تجربه شخصی طبیعت ارتباطی تنگاتنگ دارد در مي‌یابد.

زمین، هنر، لندآرت و لنداسكیپ:
آنچه لندآرت را در معماری لنداسكیپ ممتاز ساخته حس خلاقانه آن است (ایده‌های چگونگی پاسخگویی به زمین و ایده‌های هنر و طراحی). در واقع لندآرت وابستگی قدیمی معماری لنداسكیپ نسبت به یكپارچه سازی ظریف و حساس سایت و دورنما را به آن باز گردانده است. توسعه كاربردی این جنبه در كارهایی چون «اسكله مارپیچی» رابرت اسمیتسون در 1970 و ’’ ایندنجرد گاردن’’ یا ’’تریشیا جانسون’’ در 1988 قابل رویت است. ریچارد لانگ و اندی گلدورتی معتقدند هنر شامل بازپروری متریالهای ارگانیك سایت با ساده‌ترین روش ممكنه است (خطی از سنگها، شاخه‌ای از برگها وجود دارد...) در این صورت تخریب اكولوژیكی نیز به حداقل خواهد رسید. حداقل گرایی لندآرت باید با یك هنر طراحی مثل معماری لنداسكیپ كه بسیاری از فرصتهای مدرنیسم را از دست داده یكپارچه شود. علاوه بر همه این موارد، بیشترین جذابیت لندآرت در تأكید ویژه آن بر انتزاع نهفته است. بسیاری از هنرمندان لندآرت مانند نانسی هالت در پارك «دارك استار» و مایكل هیرز در ’’Effigy Tumuli’’ از فرم انتزاعی استفاده مي‌كنند كه بر بازسازی فرهنگی متریال طبیعی دلالت دارد. بنابراین لندآرت ما را به سمت ایجاد سازگاري‌ امكان‌پذیر بین طرحها و نمونه‌های طبیعی آن سوق مي‌دهد.


LandScape3.IR_Land Art_مهندسي فضاي سبز


ابعاد اجتماعی لندآرت (گریز یا شروعی جدید):
با پایان دهه 60 ایالات متحده به عنوان زادگاه لندآرت در خارج و داخل متوجه بحرانهایی از قبیل اغتشاشات نژادی، شورشهای دانشجویی، ... بود. بحران انرژی و فجایع محیطی در آغاز دهة 70 ذهن امریكایي‌ها را متوجه پایداری منابع طبیعی ساخت. در 1968 جنبش بي‌سابقه‌ای در صحنه هنری آمریكا اتفاق افتاد، تأثیری كه در اروپا نیز تجربه شد. در بیان نقض شدید درك سنتی از هنر و سیستم رایج ارزشهای اجتماعی، هنرمندان آوان گارد جوان از شهر به سمت مناطق بیابانی نوادا كه كمابیش دست نخورده باقی مانده بود حركت كردند. البته رویكرد این اقدام واكنشهای انتقادی متعددی در پی داشت. قابل ذكر است كه گریز طلبی لندآرت (كه ناظر را به سیر و كشف درونی و برونی جهت تجربه اثر فرا مي‌خواند) علي‌رغم تمام مخاطرات و تضاد‌ها گامی است مقدماتی به سوی بازگشت به یك دیالوگ اجتماعی كه افقهای جدیدی را مي‌گشاید و باید در آینده نیز گسترش یابد. لند‌ارت بر خلاف سمبولیسم كهن و احیای اسطوره‌ها در نقطه مقابل محدودیتهای ناشی از دنیای عملكرد گرا و منطق گرا قرار مي‌گیرد. البته شماری از هنرمندان لندآرت بر خلاف پیشگامانی چون میكل هیزر و البته دی ماریا بیشتر به دنبال ارتباط با محیط شهری بودند. ولی در هر حال همگی اینها تأكیدی بود بر عزم راسخ آنها جهت شكستن ادراك متداول از هنر. در حقیقت باید گفت آنچه هنرمندان لندآرت را به سمت نوادا،یوتا، آریزونا، و ..... مي‌كشاند همان فضای بي‌كران، وسعت بي‌پایان و زمینه خنثی است كه به نوعی القا كننده آرامش مي‌باشد. (برای بیان واضحتر مطلب به تعدادی از آثار هنرمندان لندآرت اشاره خواهد شد).


منابع :
, Between Landscape Architecture and Land Art, 1999Udo Wallace
Dorothy Mc Garth, Landscape Art, Atrium Group, 2002